هلیا عاشقتم
عاشقتم نازم .. عاشقتم وقتی که انگشت های کوچولوت رو دور دستم حلقه می کنی و فشارش می دی.. عاشقتم وقتی بغلت می کنم صورتت و می مالونی به صورتم و همش می خوای منو بخوری.. عاشق اون چشماتم که وقتی خسته می شی مدام می مالونی شون و منتظری تا بخوابونمت.. عاشقتم وقتی بهت سوپ می دم و دوستش داری و منتظری تا قاشق بعدی رو بزارم دهنت.. عاشق اون دست ها و پاهای کوچیکتم وقتی پاهات و می یاری بالا و هی می خوای بگیری شون.. عاشقتم وقتی غلت می زنی و خسته می شی و هی سرت و می مالونی روی زمین.. عاشق اون دماغ کوچولوتم که به هیچ وجه اجازه نمی دی بهش دست بزنم و هی سرت و این ور و اون ور می کنی.. عاشق اون صداهای نازتم که در مواقع حساس از خودت در می یاری...