هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

هلیا، شکوفه هلو

هلیا عشق من

خوشکل مامان این روزا حسابی شیرین شدی قشنگ منو می شناسی و موقع شیرخوردن یواشکی بهم می خندی منم دلم می خواد بخورمت وقتی تو بغلمی ونازت می کنم و می بوسمت یه ادایی از خودت در می یاری خوردنی چشم هات و خمار می کنی و لب هات و جمع می کنی عین یه گربه ملوس.. جدیدا یاد گرفتی و لگد می زنی یکی با این پا و یکی با اون پا کلی هم ذوق می کنی.. صدا دار می خندی و همش دوست داری باهات حرف بزنم و قربون صدقه ات برم دیروز رفتیم با بابا جون برات فرش بازی خریدیم دوست دارم توش بازی کنی و حسابی کیف کنی.. امروز صبح بردمت بهداشت و خدا رو شکر همه چیزت خوب بود.. خدا رو شکر داری بزرگ می شی و شیرین تر .. یادت نره مامانی قد تمام دنیا دوست داره   قربونه خوابی...
4 آذر 1391

تولد سه ماهگی هلیا

  سلام قشنگ مامان.. امروز وارد سه ماهگی شدی ! تولدت مبارککککککک امیدوارم صد ساله بشی و همیشه شاد و سلامت باشی .. دیشب مامانی و دایی جونا اومده بودن خونه مون و کیک تولدت و بریدیم تا به الان واسه هر ماهت یه کیک گرفتیم و برات یه مهمونی کوچولو گرفتیم.. آخرای دو ماهگی ات روزای سختی رو گذروندیم و من خیلی غصه دار بودم اما خدا رو شکر مثل همیشه این روزا رو پشت سر گذاشتیم و صحیح و سلامت هستیم.. این روزا حسابی شیرین شدی و با خنده هات دله منو می بری اینقدر قشنگ می خندی و دست و پا می زنی که تمام وجودم به عشقت فریاد می زنه.. دلم می خواد درسته بخورمت! با پاهات تو شکم بابایی لگد می زنی و کلی دلبری می کنی.. نمی دونی چقدر کشته مرده دا...
4 آذر 1391
1