هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

هلیا، شکوفه هلو

هفته 38

سلام عزیز دله مامان، دختر نازم انتظار داره تموم میشه و قراره شنبه ببینمت.. عزیزم نمی دونی چقدر نگرانم و می ترسم، تمام ترسم واسه سلامتیه تو هست و هزارتا فکرای جور واجور تو سرمه اما بهش غلبه می کنم چون باید یه مادر قوی و صبور باشم برات! دیروز رفتم پیش خانم دکتر واسه ویزیت اما خانم دکتر اصرار داشت که دیگه بیشتر طولانی اش نکنیم و شنبه رو واسه زایمان مشخص کنیم.. حسابی شوکه شده بودم و ترسیده بودم آخه قرار بود 25 ام بیای اما به خاطر قند بالا و اینکه هنوز نچرخیدی و با پا هستی خانم دکتر می گفت خطرناکه و ریسکه واسه همین منم کوتاه اومدم و قبول کردم گرچه همش نگران ریه هات هستم می ترسم نرسیده باشه.. به مامان قول بده تو این لحظات مونده حسابی رشد ک...
3 فروردين 1392

اولین پست هفته 37

  سلام عزیز دله مامان.. این اولین نوشته من توی وبلاگته تو الان توی شکم منی وبا تکون های خوشکلت مامان و غرق شادی می کنی این وبلاگ رو برات درست کردم تا عکس ها و خاظراتت رو توش بنویسم..الان هفته 37 هست و فقط دو هفته دیگه مونده تا لحظه دیدارمون لحظه ای که بی صبرانه منتظرشم و برای در آغوش گرفتنت بی تاب امروز ساک بیمارستانت و بستم و گذاشتم گوشه اتاق تا همه چی برای ورودت آماده باشه.. دیروز خانوم دکتر یه تست nsd داده بود برای بررسی حرکات و ضربان قلبت کلی تکون خوردی واسه اولین بار بابا جونت حرکاتت و دید و کلی خوشحال شد عزیزم مامان و بابا این روزا رو به عشق دیدن تو می گذرونن! قوی باش و صبور که قراره به زودی پا به این دنیا بگذاری! مامانی...
12 خرداد 1391
1