هفته 38
سلام عزیز دله مامان، دختر نازم انتظار داره تموم میشه و قراره شنبه ببینمت.. عزیزم نمی دونی چقدر نگرانم و می ترسم، تمام ترسم واسه سلامتیه تو هست و هزارتا فکرای جور واجور تو سرمه اما بهش غلبه می کنم چون باید یه مادر قوی و صبور باشم برات! دیروز رفتم پیش خانم دکتر واسه ویزیت اما خانم دکتر اصرار داشت که دیگه بیشتر طولانی اش نکنیم و شنبه رو واسه زایمان مشخص کنیم.. حسابی شوکه شده بودم و ترسیده بودم آخه قرار بود 25 ام بیای اما به خاطر قند بالا و اینکه هنوز نچرخیدی و با پا هستی خانم دکتر می گفت خطرناکه و ریسکه واسه همین منم کوتاه اومدم و قبول کردم گرچه همش نگران ریه هات هستم می ترسم نرسیده باشه.. به مامان قول بده تو این لحظات مونده حسابی رشد ک...