هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

هلیا، شکوفه هلو

خاطره زایمان

  خاطره زایمانم.. خاطره بهترین و شاید سخت ترین روز زندگی من و همسرم.. هفته های آخر بارداری قند خونم حسابی رفته بود بالا و دکترم مجبوری بهم انسولین داد خیلی سخت بود و واسه سلامتی هلیا سختی اش رو به جون خریدم اما وقتی واسه چکاب آخر رفتم پیش دکترم هنوز نگران بود و مدام می گفت باید بچه رو زودتر بیاریم بیرون.. از اون اصرار بود و از من انکار دلم می خواست بیشتر بمونه تا بیشتر وزن بگیره نگران وزن کمش بودم و اینکه ریه هاش نرسیده باشه و بخواد بره تو دستگاه.. خلاصه چهارشنبه که رفتم دکتر با جدیت تمام گفت شنبه باید ختم حاملگی رو اعلام کنیم تمام وجودم رو ترس گرفته بود بغض کرده بودم و مدام چونه می زدم که یک هفته بیشتر بمونه که چیزی نمی...
3 شهريور 1391
1