19 ماهگی هلیا
19 ماهگی ات مبارکککک!
هلیا در 19 ماهگی :
خوشکل مامان یه تحولی عپیم رخ داده و به شدت شیطون شدی..
رفتارات عاقلانه تر شده و به نظر من قشنگ هوشمندانه آدم رو سرکار می ذاری..
مثل چسب مدام به من می چسبی و همش می خوای که من بهت توجه کنم حتی دستشویی که می رم پشت در می شینی و هی می زنی به در..
هر وقت هم یه ذره حواسم بهت نباشه دستت و می کنی توی حلقت و گاهی تا مرز بالا آوردن هم پیش می ری...
با واکرت بدو بدو می کنی و غش غش می خندی..
دماغت و جمع می کنی و تا می گم موش شو یه ادای با نمکی از خودت در می یاری که می خوام بخورمت..
عاشق نی نی هستی و هر بچه ای رو می بینی هی می گی نی نی!
جدیدا ازت که می خوام عکس بندازم نمی ذاری و هی تکون می خوری و عکس و تار می کنی بعدشم بدو بدو می یای تا خودت و توی دوربین ببینی..
تا صدای آهنگ بیاد سریع خودت و تکون می دی و دلبری می کنی..
از ت می پرسیم مامان و دوست داری سرت پایین می یاری یعنی آره نه هم بخوای بگی یا می گی نه نه یا سرت و چپ و راست می کنی..
تو کلاغ پر هم عاشق اینی که بسوزی و هی تاپ تاپ خمیرت بکنیم..
خواب شبت به جای بهتر شدن تازگی ها بدتر شده و گاهی تا صبح چند بار الکی بیدار می شی و شیر هم نمی خوری!!
واکسن 18 ماهگی ات رو هم با کلی ترس و استرس زدم و خدااا رو شکر اصلااااا اذیت نشدی نه تب کردی و نه درد داشتی..
این روزا مامانی حسابی درگیره اسباب کشیه و گاهی تو تنهایی می ری خونه مامان بزرگ..
عزیز دلم داریم می ریم نزدیک خونه مامان بزرگ تا رفت و آمدمون راحت تر بشه..
مامانی مثل همیشه عاشقته!
هلیا و ریحانه کوچولووو