داستان تولد

و اما تولد یک سالگی هلیا خانوم..

عزیز دلم از ماهها قبل من داشتم واسه تولدت برنامه ریزی می کردم و جندین بار منوی غذای رو عوض کردم..

چند باری هم در مورد تم تولد نظرم عوض شد اما در آخر تصمیم گرفتم تم تولدت رو کفشدوزکی انتخاب کنم..

تمام کارای طراحی و پریینت و برش و حتی چسبوندنشون رو هم خودم و بابا جونت انجام دادیم البته خاله جونت همخیلی کمکمون کرد و تو تمام مراحل همراهمون بود..

از یک هفته قبل مهمون ها رو دعوت کردم و از یک ماه جلوتر تاریخ تولد رو فیکس کردم به پیشنهاد خاله جون یه گروه دف زن و خواننده دعوت کردم تا مهمون ها حوصله شون سرنره..

از عکس های نوزادی ات برات کلیپ تولد درست کردم و کلی سرچ کردم تا یه آهنگ خوشکل برای کلیپت پیدا کنم..

کیکت رو به قنادی نوبری سفارش دادم و شب قبل از تولد تا نیمه های شب مشغول پخت و پز بودم..

خدا روشکر همه چی به خوبی برگزارشد و به همه هم حسابیییی خوش گذشت..

اما از تو بگم خوشکلم...

خانوم بودی..

اصلا اذیت نکردی تو تمام مدت تولد تو بغل عمه جونت نشسته بودی و همه رو نگاه می کردی..

قربونت برم که اینقدر خانومیییییی..

من و بابا جونت تمام تلاشمون روکردیم تا برات بهترین تولد رو بگیریم ...

دوست دارم عشقم..