هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

هلیا، شکوفه هلو

به مناسبت 26 ماهگی هلیا

1393/5/22 0:22
نویسنده : مهربان
1,356 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم..

بعد از چند ماه تونستم یه فرصتی پیدا کنم تا برات بنویسم از کارات،شیطونی هات و اتفاقات..

تو این مدت خیلی درگیر بودیم یه سفر پیش بابا بزرگ رفتیم مادرید..

یه سفر توریستی داشتیم به پاریس و کلی خوش گذروندیم..

این شد که نشد برات بنویسم وگرنه اینقدرها هم درگیر نبودم..

بعد از تولدت دیگه شروع کردیم به بستن ساک ها و آماده شدن برای سفر توی راه خدا رو شکر خوب بودی و تو کل ساعات پرواز کم اذیت شدیم اما ماشالا دیگه بزرگ شدی و همه جا رو می خواستی تنهایی کشف کنی..

به زور می نشوندیمت توی کالسکه و مدام می خواستی بیای بیرون و بدو بدو کنی..

شیرت رو دیگه خودت می خوری و خدا رو شکر به شیر خوردن علاقمند شدی..

دوست داری خودت غذاب خوری و عاشق چیپس و بستنی و دنت هستی..

اونجا که بودیم عصرها یه دونه بستنی قیفی رو خودت دستت می گرفتی و می خوردی البته اون وسط ها یه کمی هم به من و لباسات می مالوندی  و هی ما باید دنبالت می کردیم تا تمیزت کنیم..

این روزا به شدت دلت می خواد مستقل باشی..

خودت بری..

خودت بیای..

خودت آهنگ انتخاب کنی..

عاشق نی نی هستی و مدام می خوای به نی نی ها دست بزنی این وسز هم نی نی بیچاره نمی دونه از دست تو کجا فرار کنه.. 

عصر ها مدام بهونه می گیری برای دردر رفتن و بدجوری ددری شدی..

وقتی چیزی رو برخلاف میلت ازت می گیرم لجت در می یاد و جیغ می زنی..

به شدت به تبلت من حساسی و من جرات ندارم دستم بگیرمش وگرنه باید بدمش به تو و اینقدر نق می زنی که به هدفت برسی گاهی هم من کوتاه نمی یام و کار به جنگ می کشه..زیبا

تو سفرمون به پاریس آخر همراهی بودی و خدایی اذیتمون نکردی با اینکه مدام بیرون بودیم و در رفت و آمد اما تو خیلی همکاری کردی و کلی تونستیم بگردیم..

تو کل سفرهامون جذاب ترین چیز برای تو نی نی بود!

همه جا دنبال نی نی ها بودی و التماسشون می کردی که باهات بازی کنن..

اونجا حسابی با بابابزرگ جور شده بودی و بهش می گفتی بابا بو ، بابا بزرگ هم کلی ذوق می کرد و می خوردتت..

برگشتنی اما اذیت شدیم ..

نمی خوام از اتفاقات تلخ برات بنویسم اما خیلی روزهای سختی رو گذروندیم و مهم اینه که گذشت!

تو هم مثل همیشه صبور بودی و با اینکه فقط دوسالته اما نهایت همکاری رو با ما کردی..

دیروز زادروز 26 ماهگی ات بود و من به یادت بودم اما نشد برات بنویسم..

فکر نکنی مامان وسز این هه کار تو رو فراموش کرده!

مامان همیشه به یادته و البته عاشقت!

محبت

پارک دیزنی لند پاریس

اینجا این خانواده عاشق تو شده بودن و برام جالب بود..

اینجا هم با این نی نی مهربون دوست شدی..

دیزنی استور رو که رسما چپه کردی اینجا دیگه داشتی خستگی در می کردی چشمک

 

 

پسندها (3)

نظرات (3)

مامانِ بهار
22 مرداد 93 18:00
ان شالله همیشه شاد باشید دوستم .. هلیا جونمو ببوسسسسسس
خاله فاطمه
25 مرداد 93 1:21
عزیزم این روزا از چشمات میفهمم که چقدر بزرگ شدی وخانم.از اینکه رفتی سفروخوش گذروندی برات کلی خوشحالم گل خاله .دوست دارم بدونی تاابد توی دلم هستی .هیچ وقتم از علاقم به تو کم نمیشه خانم گل حتی باوجود نی نی خودم
فرشته
28 مرداد 93 0:00
الهي هميشه به گردش.با برج ايفل ازش عكس ننداختي؟