پشت صحنه های آتلیه عکاسی دوسالگی
سلام خوشکلم.. امروز شما وقت عکاسی داشتی .. از چند روز قبل لباسهات رو حاضر کرده بودم و از ماهها قبل لباس هات رو سپرده بودم تا برات بخرن.. امروز از اول صبح درگیر کارات بودم مامانی.. صبح که بیدار شدی صبحونه ات رو حاضر کردم و بعدش رفتم بیرون چون گل سرهات ناقص بود و چند روز قبل هم لنگه کفشت گم شده بود.. خلاصه تونستم یه جفت کفش کتونی برات بخرم و یه چند تایی هم کش سر برات خریدم بدو بدو برگشتم خونه و بردمت حمام.. دست تنها سختم بود و داستانی داشتیم تو هی دوش رو می کشیدی و منم از این طرف می کشیدم.. جدیدا کمی زور گو شدی مامانی.. با این قد کوچولو به من زور می گی و خلاصه کارات خنده داره اما گاهی هم منو این شکلی م...
نویسنده :
مهربان
15:10